
- می ناب
- خواننده: روزبه نعمت الهی
- ترانه سرایان:خیام,جلیل صفر بیگی
- آهنگسازان:روزبه نعمت الهی,شایان اشراقی
- تنظیم کننده:پیام قربانی
- مدت زمان آهنگ: 3:8 دقیقه
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حاله منه خراب دستت باشد
این چند هزارمین شبه بیداریست
ای عشق فقط حساب دستت باشد
من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن بغلم کن دریا
میخواهم از این به بعد ماهی بشوم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
زان می که شراب جاودانیست بخور
سرمایه عیش این جهانیست بخور
سوزنده چو آتشست لیکن غم را
برّنده چو آب زندگانیست بخور
امروز به فردا نرسد میمیرد
خوابی که به رویا نرسد میمیرد
از شوق رسیدنست جاری شده ایم
رودی که به دریا نرسد میمیرد
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حاله منه خراب دستت باشد
این چند هزارمین شبه بیداریست
ای عشق فقط حساب دستت باشد
من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن بغلم کن دریا
میخواهم از این به بعد ماهی بشوم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
زان می که شراب جاودانیست بخور
سرمایه عیش این جهانیست بخور
سوزنده چو آتشست لیکن غم را
برّنده چو آب زندگانیست بخور
امروز به فردا نرسد میمیرد
خوابی که به رویا نرسد میمیرد
از شوق رسیدنست جاری شده ایم
رودی که به دریا نرسد میمیرد
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
یک جام دگر بگیر و من نتوانم